بخشی از مطلب ايده پويايي و حرکت، تنها مختص به زمان نيست، اينکه تمام ذرات جهان در حال حرکتند را همه ميدانيم. از تئوريهاي علميگرفته تا فلسفههاي عرفاني در شرق و غرب همه به نوعي به اين حرکت در اجزاء جهان اشاره دارد. تئوري انبساط جهان براي هيچ کس تازگي ندارد. دنيا در حال انبساط است. اين حرکت در ايده، نحوه نگرش به موضوعات مختلف و نيز در زندگي انسانها به خوبي نمايان است. اين نمايش در زمان ما به وضوح بيشتري قابل مشاهده است. در حال حاضر، نسل ما تغيير و تحولات بيشماري را در زمينههاي مختلف سياسي، فلسفي , علمي- تکنولوژي شاهد است. همچون تحولاتي که در دههاي گذشته در چهار نسل تجربه شده است. در روند پيشرفت جهان، بازديدکنندگان جهان مجبور خواهند بود که در تجربه اي از پديدهها غوطه ور شوند و با جريان آن پيش روند. علم کنوني به سرعت و همگام با اين جريان به جلو ميرود. معماري نيز بايد بيانگر اين حرکت، پويايي و تغير باشد. پيتر کوک (Cock Peter) ميگويد: «معماري نهيک فرآيند، بلکه وارد ساختن تغيير دريک فرآيند است» ژيل دلوز (Deleuze Gilles) ميگويد: فيلسوف، خالق مفهوم (Concept) است وخلق مفهوم هم بايد براساس شرايط اينجا واکنون صورت گيرد در واقع شرايط و موقعيت ويژه اي را که تکنولوژي به وجود آورده، ما نيز در جامعه خود آشکار و پنهان احساس ميکنيم. تکنولوژي فرآيندي رو به رشد است و پويا ميباشد. معماري نيز با تکنولوژي رابطه اي نزديک دارد. بنابراين بايد بتواند جوابگوي اين رشد سريع باشد (پويايي در فرم، عملکرد، سازه، مفهوم و...). معماري بيشتر از اين نميتواند با شرايط ايستاي فضا و مکان خود را همساز کند. دنياي امروز دنياي ارتباطات و حتي فراتر از آن، ميباشد. در دنياي ارتباطات اشياء با اين حالت که ما عادت به شناخت آنها کرده ايم، ديگر جايي ندارد. معماري امروزه بايد مشکلات و وقايع جديد امروز را به نحوي بيان کند و با آنها ديالوگي برقرار کند، مسائل اقتصادي، پيشرفت سريع علوم الکترونيک، مخابرات، اتوماسيون، بيوتکنولوژي، واقعيتهاي مجازي، وقايع زمان هستند که در دنياي ما و در اطراف ما اتفاق و به سرعت پيش ميروند. فضا تمام نشدني و لايزال است. در تعريفي جغرافيا و نجوم فضا را در چهارچوب مکان و کهکشان معرفي ميکند و معماري، آن را در قالب شهر و بنا، در ساخت شهر و بنا ميتونا فضا را محبوس کرد. (آنچه ما امروز با معماري ايران انجام داده ايم)، ويا ميتوان فضا را آزاد کرد (آنچه که معماري ايران در دوران طلايي خود انجام داد). فضاي معمارانه با محدود شدن حادث ميشود، ولي براي اينکه آزاد شود، ميبايست دائماً بسط پيدا کند، بسطهايي از جنس نور و از جنس چشم انداز، فضا دقيقاً همانند انرژي تمام نشدني است و فقط از نوعي به نوع ديگر تبديل ميشود. فضا ميتواند از ايستايي و سکون محض به پويايي و شناوري خالص بدل شود. زيگفريد گيدئون در کتاب «فضا - زمان - معماري» سير فضا در طول تاريخ را سه دسته تقسيم ميکند: 1. تصور فضايي که معنايش ترکيب احجام ساختمانهاي مختلف بايکديگر است. به نظر ميرسد که ناظر براي درک کليتي از موضوع بايد حرکتي پيرامون حجم داشته باشد، مانند اهرام مصر. 2. توجه به فضاي داخلي ساختمانها و مسئله طاق زدن، در اين مرحله با پيدايش پرسپکتيو، حرکت در فضاهاي داخلي به وجود امده و در اين راستا به معماري داخلي اهميت بيشتري داده شده و سعي در به وجود آوردن فضاهايي با ادراکات حسي مختلف شد. 3. توجه به فضاي داخلي و دوباره اهميت دادن به حجم در شکل دادن به فضاي خارجي، اين مسئله باعث مطرح شدن زاويه ديد شد که عمدتاً در انتخاب زاويه نگريستن به ساختمانها، حرکت نيز مطرح ميگردد. در آخر بايد اشاره کرد که با توجه با اينکه انتخاب زاويه ديد در معماري پديده پيچيده چند وجهي و زيبايي است - که بي ترديد بخشي از آن به سليقه و روحيه خود ناظر بيننده بستگي دارد - اما سازنده سامان دهنده و معمار اين مجموعه هم در انتخاب زاويه ديد نقش بسزايي دارد. معمار براي ايجاد زواياي ديد مختلف ميتواند ادراکات حسي متفاوتي از جمله سکون، حرکت،... را ايجاد کند، چنانچه گاهي به وسيله تسهيلاتي از قبيل مرکز تجمع و قرار دادن پاگردهايي در سايت احساس سکون را بوجود ميآورد تا زواياي ديد جديدي را ناخودآگاه تعريف کند. و.......
|