مقدمه قضیه کارایی و عدم تغییرپذیری صورت معادلی نقد
در حقوق و اقتصاد نظریه کوز بهینگی اقتصادی تخصیص اقتصادی یا خروجی را با احتساب اثرات جانبی توصیف میکند. نظریه بیان میکند که اگر تجارت دارای اثرات جانبی ممکن است و هزینه تراکنشها به اندازه کافی پایین باشد، فارغ از اینکه تخصیص اولیه دارایی چگونه باشد، چانه زنی به خروجی بهینه منجر خواهد شد. در عمل موانع چانه زنی یا حقوق مالکیت بد تعریف شده میتواند مانع از چانه زنی کوزی شود. این نظریه عموماً به رونالد کوز برنده جایزه نوبل اقتصاد نسبت داده میشود. اما خود وی عنوان کردهاست که این نظریه احتمالاً از چهار صفحه از مقاله او با عنوان مسئله هزینه اجتماعی اقتباس شده اما نظریه کوز هیچ ربطی به کارهای او ندارد.
قضیه
قضیهٔ کوز در میان تحقیق وی برای کشف مقررات بهینه تخصیص پهنای باند فرکانسی حاصل شد. مشکلی که وجود داشت این بود که ایستگاههای مخابراتی رقیب ممکن بود از فرکانس مشترک استفاده کنند و دچار تداخل فرکانسی شوند. مسئله ای که پیش روی تنظیم مقررات بود، نحوهٔ تخصیص پهنای باند بین ایستگاهها به صورت بهینه بود. آنچه که کوز بیان کرد این بود که اگر حقوق مالکیت به خوبی تعریف شده باشد و امکان مبادلهٔ پهنای باند بین اپراتورها وجود داشته باشد، مستقل از اینکه تخصیص بهینه چگونه باشد، بهینگی حاصل خواهد شد. در واقع تخصیص اولیه پهنای باند تنها آثار توزیعی ثروت بین اپراتورها دارد و آنچه که در نهایت از مسیر مبادلات بین اپراتورها اتفاق میافتد، همان تخصیص بهینه خواهد بود. به عبارتی پهنای باند فرکانسی به مفیدترین کاربرد خود اختصاص خواهد یافت. به این بیان که مستقل از تخصیص اولیه، تشکیل یک بازار برای حق مالکیت خود به خود منجر به بهینگی میشود، قضیهٔ عدم تغییرپذیری کوز میگویند. البته فرض اساسی این قضیه این است که هزینهٔ مبادلات صفر است. اگر اینطور نباشد ممکن است تخصیص به صورت بهینه اتفاق نیفتد و نوعی چسبندگی به توزیع اولیه به وجود میآید.