تاریخ ایجاد07/10/1398 12:00:00 ق.ظتعدادبرگ: 55 اسلایدقیمت: 7500 تومان
تعدادمشاهده1
پاورپوینت بررسی هنر و معماری قرون وسطي
بخشی از مطلب قرون وسطي و دوران طلايي (۱۶۶۰ – ۱۴۸۵) ادبيات قرون وسطي
خصائص قرون وسطي : اگر بخواهيم قرون وسطي را منحصراً از روي ادبيات آن قضاوت کنيم راه خطا پيوده ايم.
قرون وسطي دوره ي ايمان آتشين به آئين مسيحيت است که در زمينه ي معماري با کليساهاي عظيم و کاندرالها(1) جلوه گري مي کند. در زمينه سلحشوري و پهلواني به نيروي ايمان، پادشاهان و توده هاي بزرگ مغرب زمين را براي بدست آوردن سرزمين مقدس بر ضد مسلمين برانگيخته( جنگهاي صليبي) (2) . در زمينه روحانيت پرورشي نيرومند و آثار شگفت انگيزي بوجود آورده مانند اشعار و مراثي لاتيني(3) . که با روح تقدس اشعار عرفاني و الهي فارسي برابري مي کند. بطور کلي بنياد تمدن مغرب زمين بر روي اين روح ايمان بآئين و آداب مسيحيت استوار گرديده است و ليکن در اين دوره زبان فرانسه هنوز فقير و مردد بوده و از عهده ي اداي افکار و بيان هيجانهاي دروني ارواح بزرگ بر نمي آمد.
قرون وسطيبه دو دوره تقسيم مي شود: از آغاز قرن يازدهم تا پايان قرن سيزدهم فرانسه به منزله نيروي جاندار و عظيمي است که در راه ايمان کمر خدمت بسته و جانفشاني مي کند. هيجانات، التهابات دروني و زندگاني روحي وي به صورت آثار هنري و معماري رومان وکوتيک(4) و همچنين به وسيله ادبياتي ظريف و موزون بيان مي شود.
وليکن در طي قرون چهاردهم و پانزدهم دچار جنگهاي خانمانسوزي مي شود که يکباره ايمان اوليه را معدوم مي سازد. در اين دوره ادبيات نيز به استثناي چند نمونه ي درخشان مغشوش و ناچيز است.
روي هم رفته ادبيات قرون وسطي ادبيات ملي يعني نماينده افکار و احساسات مختلف اجتماع مي باشد در اين اجتماع سه دسته بزرگ را بايد در نظر گرفت:
روحانيان – اشراف – توده.
1- روحانيان مهمترين اين سه دسته مي باشند زيرا فرهنگ و ادبيات فرانسه را از آسيب قبايل وحشي محفوظ داشته و همواره ضعيف را بر ضد هوسرانيهاي قوي حمايت نموده است. آن دو طبقه ديگر نيز به ماموريت الهي روحانيان ايمان و اعتقاد کامل داشتند. بعلاوه روحانيان وسائل موثري مانند کليسياها، زيارتگاها، صومعه ها و اونيورسيته ها5براي راهنمائي و هدايت طبقات ديگر ايجاد کرده بودند ضمناً تشکيلات جهاد برضد کفار بدست روحانيان انجام گرفت. بالاخره نفوذ سياسي اين طبقه موجب تعديل تمنيات طبقه ي اشراف و خود سريهاي سلاطين مي گشت.
2- طبقه ي اشراف صاحب ملک و آب و قصور مستحکم بود و بجز جنگ و سلحشوري کار ديگر نداشت. البته بمرور زمان خشونت و سبعيت اوليه اين طبقه بظرافت طبع و جوانمردي مبدل گشت به نحوي که قصور و بارگاه نجبا بتدريج جايگاه تظاهرات هنري و ادبي گرديد. زندگاني پهلواني اين طبقه سرچشمه ادبيات مفصلي است که انواع مختلف آن عبارتند از حماسه، رمان و تاريخ.
3- توده: توده ملت در قرون وسطي فقط از (سرف ها)(6) و برزگراني که پاي بند زمين بودند تشکيل نگرديده بود بلکه بزودي پيشه وران و بازرگانان از طريق مجاهدت براي خود زندگاني مستقلي ترتيب داده و طبقه ثروتمندي را تشکيل دادند که از هر جهت با سوادتر و با فرهنگ تر از طبقه اشراف گشت – از طرف ديگر استقلال«کمون ها»(7) سبب اعطاي حقوق قانوني بتوده ملت گرديد و به موجب آن پادشاه موظف بود توده را از تعديات و اجحافات اشراف حمايت کند. بنابر اين توده ملت نيز بنوبه خود صاحب روح و فکر و ادبيات گشت. اين ادبيات داراي جنبه هاي «کوميک»(8) شوخي و مطايبه و "ساتيريک"(9) هجائي مي باشد که اغلب اوقات از حدود نزاکت و ظرافت خارج مي شود.
مهمترين عامل هاي جهش بزرگ در ادبيات انگليسي ميانه و ظهور دوران طلايي ادبيات انگليسي را مي توان در چند مورد زير خلاصه نمود: ۱) ورود صنعت چاپ به بريتانيا توسط ويليام کاگستون در سال ۱۴۷۶ ۲) رشد طبقه ي متوسط و گسترش آموزش و پرورش در ميان غير روحانيان ۳) اقتدار سياسي دولت مرکزي و توجه به فرهنگ در خانواده هاي سلطنتي تودور (Tudor) و استوارت (Stuart با اين همه، ادبيات دوران طلايي در ۲۰ سال پاياني قرن شانزدهم (در دوران ملکه اليزابت اول) به شکوفايي کامل رسيد؛ پيش از آن، اختلاف نظر مذهبي ميان کليساي کاتوليک روم و کليساي بريتانيا سرعت رشد ادبيات را کاهش مي داد. «اومانيسم» به معناي جنبش سکولار و غير مذهبي اروپا که شناخت و ارج نهادن به آثار باستاني و غير مسيحي (يونان و روم باستان) را دربر مي گرفت نيز در همين دوران ملکه اليزابت اول در بريتانيا گسترش يافت. {اين اومانيسم با اومانيسم در آموزش اشتباه نشود} يکي از اثرهاي ماندگار و بزرگ ادبيات انگليسي در اين دوره، «آرمانشهر»، اثر سر توماس مور (Utopia, Sir Thomas More) است. در اين داستان، مسافري خيالي بنام رافائل هيتلودي (Raphael Hythloday) سازمان و نظام سياسي جزيره اي بنام آرمانشهر (يا ناکجاآباد) را توصيف مي کند. هيتلودي در زبان يوناني به معناي ياوه گو و اشاعه کننده ي پرت و پلا است. توماس مور در اين کتاب، جامعه ي ستيزه جوي مسيحي را با جامعه ي سازمان يافته و قانون مند آرمانشهر داستان خود زيرکانه مقايسه مي کند. «احترام به اديان و مذاهب» و «عدم وجود مالکيت خصوصي و سرمايه داري» دو ويژگي آرمانشهر سرتوماس مور است. بسياري از پژوهشگران بر اين باورند که کارل مارکس در پردازش نظريه ي کمونيسم از اين کتاب نيز الهام گرفته است. با اين وجود نگارنده احتمال مي دهد کتاب آرمانشهر بيشتر به باور نويسنده ي آن مبني بر لزوم جدايي دين از حکومت (احترام به همه ي اديان) و گرفتن قدرت بيش از حد از روحانيون مسيحي (مالکيت خصوصي) دارد؛ چراکه: الف) سر توماس مور را در تاريخ بعنوان فردي کاتوليک، مذهبي، و پارسا معرفي کرده اند. ب) سر توماس مور، خود فردي ثروتمند، وکيل، و سياستمدار بود. شعر رنسانس در نيمه نخست قرن ۱۶، به استثناي يک مورد، پديده ي چشمگيري در شعر انگليسي ديده نمي شود. آن يک مورد هم John Skelton است که ترکيبي از عناصر ادبيات قرون وسطي و رنسانس در شعر او ديده مي شود. اما دو شاعر بزرگ ادبيات انگليسي، سر فيليپ سيدني (Sir Philip Sidney) و ادموند اسپنسر (Edmund Spenser) در اواخر همين قرن، تاثيري شگرف بر ادبيات اين زبان گذاشتند.
فيليپ سيدني سيدني در آکسفور تحصيل کرد و سپس وارد سياست شد. او بعنوان عضوي از گروه مذاکره کننده براي ازدواج ملکه اليزابت با «دوک د آلن کون» از سوي سفارت بريتانيا به پاريس رفت. پس از آن نيز چندين سال را در سفر به کشورهاي آلمان، ايتاليا، لهستان، و اتريش گذراند و با انديشمندان سرشناس زمان خود ديدار کرد. در بازگشت، اختلاف هايي ميان او و تعدادي از دولتمردان ايجاد شد و اين اختلاف زماني بالا گرفت که سيدني در نامه اي به ملکه از سياست خارجي و ازدواج فرانسوي انتقاد شديد کرد (!!) پس از نوشتن اين نامه و شايد به دستور خود پادشاه او بازنشست و از دربار خارج شد. استروفل و استلا (Astrophel and Stella) معروفترين شعر بلند اين شاعر اواخر قرن شانزدهم است. در اين سرود بلند، سيندي عشق آرماني خود به پنلوپه دِورو (Penelope Devereux)، دختر والتر دورو (نخستين اِرل در اسکس) را بيان مي کند. او يک زن آرماني را در گوهر معشوق خود مي بيند و آنرا تفسير و تحسين مي کند. استروفل و استلا از نظر «وزن»، «آرايش قافيه»، و حتي از نظر «معنايي» نقطه ي عطفي در شعر انگليسي زمان خود است. هر غزل از مجموعه ي غزل هاي (سانت هاي) اين شعر بلند، حال و هواي احساسي ويژه ي خود را دارد (همچون شعرهاي الگوي ايتاليايي فيليپ سيندي: پترارک). آرماني کردن عشق را منتقدان به تاثير انديشه هاي افلاطون بر شاعر نسبت داده اند. براي خواندن متن کامل و انگليسي استروفل و استلا روي نام آبي آن تيک بزنيد. «The Countess of Pembroke’s Arcadia» را برخي بلندپروازانه ترين شعر سيندي خوانده اند. اين شعر آشکارا زير تاثير ادبيات يوناني نوشته شده است، زندگي بسيار آرماني (و نه الزاما واقعي) چوپاني و شباني را نمايش مي دهد و در آن داستان هايي از «نيزه بازي» و «خيانت سياسي» گرفته تا «آدم ربايي» و «تجاوز جنسي» وجود دارد. اديبان و شاعران بسياري از داستان هاي اين مجموعه وام گرفته اند که از آن جمله مي توان به ويليام شکسپير و بهره گيري او از اين شعر در گلاستر (داستاني فرعي از حکايت «لير شاه») اشاره کرد. پيوند به بيرون براي خواندن ۲ شعر از فيليپ سيدني: Astrophel and Stella The Countess of Pembroke’s Arcadia
ادموند اسپنسر اسپنسر، شاعر دوران ملکه اليزابت اول، در لندن تحصيل کرد اما سپس همراه با نيروهاي ارتش بريتانيا براي اشغال مجدد ايرلند به آن کشور رفت. او در جريان قيام گروهي از ايرلنديان که به «شورشيان ديسموند» معروف بودند همراه با ارتش بريتانيا جنگيد. پس از شکست شورشيان، بخشي از زمين هاي مصادره شده ي آنان به ادموند اسپنسر داده شد. با اين همه و با وجودي که او انتظار داشت با استفاده از توان شاعري اش بتواند موقعيتي در دربار کسب کند، بدليل مخالفت هاي آشکار با «لرد برگلي» (مشاور ارشد ملکه) هرگز مورد توجه دولت بريتانيا قرار نگرفت و تنها چيزي که بدست آورد، حقوق بازنشستگي از سال ۱۵۹۱ بود. او در ميان همسايگان خود (ايرلندي ها) هم شخصيتي نامحبوب بود؛ چراکه در واقع در زمين هاي غصبي ايشان زندگي مي کرد. او در سال هاي آغازين دهه ي ۱۵۹۰ در يادداشتي بنام «نگاهي به ايرلند امروز» مي نويسد آرامش هرگز به ايرلند باز نمي گردد، مگر آنکه زبان و سنت هاي بومي آن، حتي شده با زور و خشونت، نابود شود. او همچنين قائل به شيوه ي «زمين سوخته» براي ضربه زدن به دشمن بود! پيوند به بيرون براي خواندن ۳ شعر از ادموند اسپنسر: The Shepheardes Calender The Faerie Queeene Epithalamion شعر سيدني و اسپنسر پرزرق و برق و سرشار از تصنعات ادبي بود که البته اين از ويژگي هاي بيان شعري در دوران ادبي اليزابت اول بشمار مي رود. اما در پايان قرن ۱۶ و آغاز قرن ۱۷ دو رويکرد ادبي تازه پا به عرضه ظهور نهاد: • شعر متافيزيک که بيشتر با John Donne شناخته مي شود. بسياري «جرج هربرت» و ترانه هاي مذهبي او را متاثر از مکتب «جان دان» مي دانند. Henry Vaughan (پيروي هربرت) و Richard Crashaw از ديگران شاعران متافيزيکي اين دوره اند. «Andrew Marvel» هم شعرهايي به اين سياق سروده، اما او زير تاثير مکتب هاي ديگر هم بوده است. • رويکردي که در واقع واکنش به شعر پرآزين و پرشاخ و برگ مکتب اسپنسر از يک سو و شعر پيچيده و «ژيمناستيک کلامي» متافيزيک از سوي ديگر بود. بزرگترين شاعر اين سبک، «بن جانسون» بود که روش ساده و بي آلايش او روي Robert Herrick و «شاعران کاوالير» تاثيرگذاشت و راه را براي دوران neoclassic هموار کرد. آخرين شاعر بزرگ دوره رنسانس John Milton بود. او آموزش کلاسيک دانشگاهي داشت و از نيم قرن تجربه سبک هاي گوناگون ادبي پيش از خود نيز بهره گرفته بود. شعرهاي حماسي جان ميلتون را بهتر، باليده تر و نيز ساده تر از کارهاي حماسي ادموند اسپنسر مي دانند. البته ميلتون فردي مذهبي بود و بجاي استفاده از اسطوره ها و شواليه هاي شعر اسپنسر (مثل The Faerie Queene) بيشتر از متن سنت هاي مسيحي و انجيل استفاده مي کرد. کار هاي معروف او عبارتند از: بهشت گمشده، Paradise Lost (1667)، Lycidas (1637)، Paradise Regained (1671). داستان نويسي رنسانس در دوران پيش از رنسانس، نمايش نامه در محدوده ي کليسا و پيرامون موضوع هايي با آموزه هاي ديني اجرا مي شد؛ موضوع هايي چون: «روبرو شدن زنان با فرشته در کنار آرامگاه عيسي و اعلان فرشتگان مبني بر زنده شدن دوباره عيسي». اندک اندک جنبه ي مذهبي کار رنگ باخت و کل داستان مسيحيت بصورت يک اثر هنري و براي مخاطبان غيرمذهبي درآمد. ادبيات رنسانس از چنين بستري و در مرحله اي از گذار شکل گرفت. مرحله ي گذار را مي توان دوران پاياني قرون وسطي تا سال ۱۵۸۰ دانست. از اين سال، نمايش نامه هاي بسياري با موضوع هاي کمدي و تراژدي در تاتر هاي لندن اجرا شد. تا اينکه در سال ۱۶۴۲ تاترهاي لندن توسط پارلمان که در اختيار پاکدينان (پيوريتن ها) بود تعطيل شد. پاکدينان (پيوريتن ها) گروهي از پروتستان ها بودند که به فرمانبرداري کامل مذهبي و ساده کردن آيين هاي پرستش اعتقاد داشتند. بيشتر ادبيات غير رومانتيک دوره ي رونسانس، از جمله نمايش هاي لندن، در غالب منظوم، پيچيده، و زير تاثير ادبيات کلاسيک بود؛ با اين حال، يک ويژگي اين ادبيات را از نوع کلاسيک يوناني و رومي جدا مي کرد؛ و آن پر زرق و برق و احساس برانگيز بودن نمايش هاي رونسانس بود. «توماس کايد» (Thomas Kyd) با اثر «تراژدي اسپانيايي» يکي از آغازگران اين راه بود. بکارگيري موقعيت هاي ملودرام و ترسناک توسط او بعدها مورد استفاده ي نويسندگاني چون شکسپير نيز قرار گرفت {براي مثال در Titus Andronicus}. گفته مي شود شکسپير در نوشتن «هملت» هم از يکي از کارهاي کايد که اکنون مفقود شده الهام گرفته است. کايد دوست صميمي «کريستوفر مارلو» بود. هر دوي اين اديبان متهم به ارتداد و کفر شدند. توماس کايد به همين اتهام مدت کوتاهي به زندان افتاد و يکسال پس از آزادي در اوج فقر و سرافکندگي درگذشت. کريستوفر مارلو به نوشتن «رويدادنامه» در قالب «نمايشنامه» و درباره ي رفتار مرگبار پادشاهان و فرمانروايان روي آورد. در زير پيوند دو رويدادنامه ي او را مشاهده مي کنيد: و.....
کلمات کلیدی مرتبط: هنر و معماری قرون وسطي ,پاورپوینت بررسی ,قرون وسطي و دوران طلايي ,ادبيات قرون وسطي ,خصائص قرون وسطي ,