بخشی از مطلب درك زيبايي شناسي از محيط شهري اساسا بصري و وابسته به زيبايي است ( براي مثال شامل آگاهي از حركت همه قسمتهاي بدن)، با وجود اين تجربه محيطهاي شهري همه حسهاي ما را در بر مي گيرد و در بعضي شرايط شنوايي، بويايي و بساوايي مي توانند مهمتر از بينايي باشند. چنانكه ميس(Meiss) از طراحان درخواست مي كند كه به ما اجازه دهيد كه سعي كنيم انعكاس فضاهايي را كه طراحي مي كنيم تصور كنيم، بوهايي كه بوسيله مصالح ساطع ميشود يا فعاليتهايي كه آنجا اتفاق مي افتد و لمس تجربهاي كه آن فضاها ايجاد مي كنند. درك بصري از محيطهاي شهري محصول مشاهده و تشخيص است و آن چيزي است كه ما را بر مي انگيزد كه درك كنيم، چطور آنها را درك كنيم، چطور اطلاعات جمع آوري شده را تفسير و قضاوت كنيم و چطور فضا در ذهن ما جذاب بنظر مي رسد. چنين اطلاعاتي بطور مهمي تاثير گرفته اند از اينكه ما چه احساسي در مورد يك محيط ويژه داريم(آيا به آن توجه مي كنيم) و براي ما چه معني مي دهد (چگونه آن را ارزش گذاري مي كنيم). همان طور كه عقايد زيبايي از لحاظ اجتماعي و فرهنگي ساخته مي شود ( حداقل در جمع) پس زيبايي بايد حداقل در بخشي بيشتر از سادگي در ذهن مشاهده كننده قرار بگيرد. اگرچه اين بخش برروي بعد بصري طراحي شهري تمركز مي كند، تشخيص اين موضوع مهم است كه سليقه و ذوق كلي عموم براي محيطهاي ويژه گسترده تر از ملاك و معيار زيبايي است. جك نصر(Jack Nasar) پنج خصوصيت از محيطهاي دوست داشتني را مشخص مي كند. محيطهاي نامطلوب برعكس اين ويژگيها را دارند. در هر حالت درك مشاهده كننده از آن ويژگي مهم بود. 1-طبيعي بودن: محيطهايي كه طبيعي هستند يا جاييكه طبيعت بر عناصر ساخته شده غلبه دارد. 2- نگهداري و مراقبت: محيطهايي كه مراقبت و نگهداري و به آنها توجه مي شود. 3- فضاي باز و تعريف شده: تركيبي از فضاي باز تعريف شده با دور نماها و ديدهايي از عناصر خوشآيند. 4-محتوا و معني تاريخي: محيطهايي كه ارتباطات و پيوستگيهاي مطلوب را ايجاد مي كند. 5-نظم: بر حسب تركيب، يكپارچگي، خوانايي، وضوح و تشابه الگو و نظم زيبايي شناسي Pattern and aesthetic order همان طور كه ما همشه كل را بيشتر از هر جز منفرد تجربه مي كنيم ما محيطها را بصورت يك موضوع كلي درك مي كنيم. روانشناسان گشتالت بحث كردهاند كه نظم و يكپارچگي وابسته به زيبايي از تجمع و درك الگوها سرچشمه مي گيرد. آنچه كه محيطها را از نظر بصري يكپارچه تر، منطقي تر و قابل فهم تر مي سازد اين است كه ما از اصول تركيب و يكپارچه سازي استفاده مي كنيم كه يك شكل خوب را ايجاد كنيم. بر اساس تئوري گشتالت ميس اظهار مي دارد كه بخشي از لذتها و نا خوشايندهايي را كه در در محيط ساخته شده تجربه مي كنيم. مي تواند اين گونه توضيح داده شود كه ما بطور ذهني، راحت يا سخت بتوانيم عناصر متفاوت درون يك زمينه بصري را به واحدهاي مختصر تبديل كنيم. بسياري از ويژگيهاي اساسي يكپارچگي يا اصول تجمع(گروه شدن يا طبقه بندي شدن) مشخص شدهاند (شكل1-7). و........
|